سناسنا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

سنا خسروی

نوروز

نوروز  دستم به دستت عمرم به پايت چشمم به راهت جانم فدايت. اي صبح روشن خورشيد خندان اي آسماني روز فروزان. باغ و بهاري سرشاري از گل پرواز قمري آواز بلبل. عطر از تو گيرند گل هاي مريم شاداب از تست لبخند شبنم. سرشاري از مهر سرچشمه نور والا و سركش شيرين و پرشور. اي جان فردا هستي تو نوروز جان از تو يابد روز دل افروز. ...
6 مهر 1391

صبح شد

سلام عمو   صبح شد  تيك و تيك و تيك  صبح شد بچه ها  با نام خدا  برخيزيد از جا  برخيزيد از جا  با لب خندان  سلام به بابا  سلام به مامان  شستشوي دست  شستشوي رو  با آب تميز  بگيريد وضو  با نماز صبح  با شكر خدا  مي شود آغاز  روز خوب ما    شعر از مصطفی رحماندوست ...
6 مهر 1391

می خوام یه غنچه باشم

  می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم برم به مهمونی شاپرک ها، قصه بگم برای کفشدوزک ها (غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)   می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم (ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)   می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم همیشه باشم توی دشت وصحرا بدوبدوکنم توی صخره ها بازی کنم توصحراها بچرم ازاین تپّه به اون تپّه بپّرم (بره دلش می ریزه ،چون که خوراک گرگه برای گرگ بدجنس یه لقمه ی بزرگه...
6 مهر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سنا خسروی می باشد